گردش دو نفره منو پسرم
پسر قشنگ و دوست داشتنی مامان.. این روزا هوا بهتر شده و ما برای گذروندن وقتمون میریم پارک.. امروز داشتیم روی پیاده رو میرفتیم که دستتو گرفته بودم.. یهو گفتی مامان جون لطفا دست منو ول کن آخه من بزرگ شدم!! بیشتر دقت میکنم.. میبینم پسر کوچولوی من.. چقدر بزرگ شده.. راه رفتنش.. حرف هایی که میزنه.. قیافه اش.. فندوق مامان:7.اسفند.1396:((اهواز)) عشق دوست داشتنی مامانــ.. مرسی که اومدی و به زندگیمون رنگ دادی.. ...